|
یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, :: 12:37 :: نويسنده : بتوچه
![]()
یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, :: 12:25 :: نويسنده : بتوچه
![]()
یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, :: 12:24 :: نويسنده : بتوچه
بعد رفتنت عزیزم ، بس که تنهایی کشیدم
قامتم خمیده از بس ، عشقتو به دوش کشیدم تو غم بی همزبونی ، هی می کشتم لحظه هامو روی برگ های شعرم ، خالی کردم عقده هامو خاطرت جمع هر جا باشی ، توی غربت یه کسی هست خاطراتت زندگیشه ، اون غریبه خاطرت هست اون که تو هفت آسمونش ، یه ستاره هم نداره اون منم که دلخوشی شه ، گل من کسی رو داره مثل دیگرون نبودم ، سر راهتو نبستم می دونستم نمیای و چشم به جاده ها نشستم خاطرت جمع تو دل من ، تو حسابت پاکه پاکه این خطای دل من بود ، اون که افتاده به خاکت تو روزهایی که نبودی ، نمی دونی چی کشیدم صبح تا شب زخم زبون از هر غریبه ای شنیدم گل من سرت سلامت ، تو که خوش باشی غمم نیست این همیشه آرزومه ، پس دلیل ماتمم نیست دیگه از گریه گذشته ، به جنون کشیده کارم تو که خوشبختی عزیزم ، دیگه غصه ای ندارم ?.f ![]()
یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, :: 12:22 :: نويسنده : بتوچه
خیال کن روزگارم......رو به راهه...!
خیال کن رفتی و دلم نمرده...!
خیال کن مهربون بودی وقلبم...
کنار تو ازت زخمی نخورده...!
خیال کن هیچی بین ما نبوده...
خیال کن خیلی ساده داری میری...
خیال کن بی خیاله بی خیالم...!
شاید اینجوری....ارامش بگیری...
گذشتی از من و ساکت نشستم...
گذشتی از من و دیدی که خستم...
تو یادت رفته که توی چه حالی...
کنارت بودم و زخمات و بستم....!
![]()
![]()
یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, :: 12:21 :: نويسنده : بتوچه
بی آنکـه بـخـواهَمْ... دلـتـَنـگـت میـ شَـوَم...
دلـتـنـگِ بـودنَـتْ........
حـَتـی هـَمـان بــودنِ کمْ رنـگـت...
خـیـلیــ وقْـت بـود کـه دلـَم میـ خـواست بـگویـم
دوسـتـَتْ دارَم........
تــــو که غَـریـبـه نیــستـیــ
دیــگر نـمیـ توانم خودم را به آن راهی که
نمیـ دانـم کـجـاسـت بــــزنـــم...
دلــم هـمـان راهیــ را میـ خـواهـد
که تــــــــو در امــتـدادش ایـستــاده بـــاشی.
هــمـانْ تـمـامِ راه هـایی کـه میـ گـویـنـد به
عــِـــــشـــــــقْ
خــتـــم میـ شــود ![]()
یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, :: 11:52 :: نويسنده : بتوچه
وقتی زیر بارون قدم میزنی یه حس قشنگی بهت دست میده چون بارون رحمت خدای عاشقه داره واسه تو از عشق میباره چرا بعضی از زیرش میدون-فرار میکنن یا یه چتر سرشون میگیرن بهشون نخوره پس از خدایی که یک لحظه با تو بودنو با هیچ چیز عوض نمیکنه ایراد نگیریم اون همیشه و هر لحظه واسو تو هست و منتظر بر گشتن توئه این تویی که ندونسته خودتو ازش دور میکنی بیا زیر باران!!!!!!!! ![]()
پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:شعر های عاشقانه, :: 16:34 :: نويسنده : بتوچه
بی تو تنها گریه کردم تو شبای بی ستاره . . . غروبا میون هفته بر سر قبر یه عاشق . . ![]()
![]() |